loading...
عاشقانه ها
farhad بازدید : 243 یکشنبه 27 مرداد 1392 نظرات (0)

 
آمد بهار جان‌ها ای شاخ تر به رقص آ
 چون یوسف اندرآمد مصر و شکر به رقص آ
 ای شاه عشق پرور مانند شیر مادر
 ای شیرجوش دررو جان پدر به رقص آ
چوگان زلف دیدی چون گوی دررسیدی
 از پا و سر بریدی بی‌پا و سر به رقص آ
 

 تیغی به دست خونی آمد مرا که چونی
 گفتم بیا که خیر است گفتا نه شر به رقص آ
 از عشق تاجداران در چرخ او چو باران
 آن جا قبا چه باشد ای خوش کمر به رقص آ
 ای مست هست گشته بر تو فنا نبشته
 رقعه فنا رسیده بهر سفر به رقص آ
 در دست جام باده آمد بتم پیاده
 گر نیستی تو ماده زان شاه نر به رقص آ
 پایان جنگ آمد آواز چنگ آمد
 یوسف ز چاه آمد ای بی‌هنر به رقص آ
 تا چند وعده باشد وین سر به سجده باشد
 هجرم ببرده باشد دنگ و اثر به رقص آ
 کی باشد آن زمانی گوید مرا فلانی
 کای بی‌خبر فنا شو ای باخبر به رقص آ
 طاووس ما درآید وان رنگ‌ها برآید
 با مرغ جان سراید بی‌بال و پر به رقص آ
 کور و کران عالم دید از مسیح مرهم
 گفته مسیح مریم کای کور و کر به رقص آ
 مخدوم شمس دین است تبریز رشک چین است
 اندر بهار حسنش شاخ و شجر به رقص آ

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 12
  • کل نظرات : 2
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 3
  • آی پی دیروز : 2
  • بازدید امروز : 5
  • باردید دیروز : 4
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 9
  • بازدید ماه : 23
  • بازدید سال : 338
  • بازدید کلی : 4,213