صبحِ به این زودی
جان می دهد برای زل زدن به چشمان میشی ات
گرگی که در چشمانم نبود
گیج می شود
که طعم تلخ دهانش
و تلو تلو خوردنش
از قهوه ای سوخته بود
یا ...
مرخصی می گیرم
از رضا امیری فر
صبحِ به این زودی
جان می دهد برای زل زدن به چشمان میشی ات
گرگی که در چشمانم نبود
گیج می شود
که طعم تلخ دهانش
و تلو تلو خوردنش
از قهوه ای سوخته بود
یا ...
مرخصی می گیرم
از رضا امیری فر